عنوان:یک قطره زندگی

نویسنده:فرناز نخعی

ناشر:علی

کمی دیر شده بود. شب زودرس پاییزی آغاز شده و هوا چنان تاریک بود که انگار ساعت ها از غروب گذشته ولی تازه شش بعد از ظهر بود. من و سمانه با قدم هایی بلند و سریع در حال حرکت بودیم و در عین حال زبانمان نیز از حرکت باز نمی ایستاد! همانطور که مشغول گفتن و خندیدن بودیم،از در وارد شدیم. بقیه قبل از ما جمع شده بودند و به نظر می رسید همه به موقع رسیده اند. وقتی به بچه ها نزدیک شدیم ، بهزاد از میان جمع گفت :

سلام خانما ، چه عجب امروز فقط با چند دقیقه تاخیر رسیدین.

سمانه با حاضر جوابی گفت :

ادامه مطلب

معرفی کتاب:شکافنده‌ی دانش امام محمدباقرعلیه‌السلام؛ پدیدآور: رسول جزینی

معرفی کتاب آب هرگز نمی میرد

معرفی کتاب یک قطره زندگی

جمع ,سمانه ,ها ,، ,شدیم ,حال ,سمانه با ,قطره زندگی ,یک قطره ,رسید همه ,همه به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فستیوال بتهوون لبخندهای عمیق نمایندگی دوربین مداربسته هایک ویژن برای رشد:) گروه هنر فنی و حرفه ای و کاردانش استان کردستان تحلیل سیاسی اقتصادی دنیای سخن رنگ کاری تخصصی مبلمان و محصولات چوبی تولید کننده اسانس های گیاهی | طبیب دارو آموزش آیلتس